چرا بیحوصله و کسل میشویم؟ چرا حوصله هیچ کاری را نداریم؟
شاید اغلب افراد این تجربه را داشته باشند که در برخی روزها حوصله هیچ کاری را ندارند، نمیتوانند روی کاری تمرکز کنند و انگار از چیزی لذت نمیبرند. بیحوصلگی و ملالت برای بیشتر افراد تجربه ناخوشایندی محسوب میشود. شاید احساس پوچی و یا ناکامی در زندگی را برایتان تداعی کند. بیحوصلگی در واقع یک نوع احساس جهان شمول است و اکثر افراد در برههای از زندگی این حس را تجربه میکنند. آمارها نشان میدهد بین ۳۰٪ الی ۹۰٪ جامعه آمریکا در بخشی از زندگی روزانه خود این حس را تجربه میکنند که اکثر آنها را قشر جوان تشکیل میدهد. مردان شاید بیشتر از زنان این حس را تجربه میکنند، همینطور تحصیلات بسیار پایین نیز با میزان بیحوصلگی ارتباط دارد. کسالت و ملالت مزمن میتواند موجب حس تنهایی، خشم، ناراحتی و نگرانی در افراد شود. افرادی که حس بیحوصلگی مداومی را تجربه میکنند ممکن است بیشتر به سراغ مواد مخدر، الکل و قمار بروند.
چه عواملی باعث می شود احساس بیحوصلگی و دلزدگی کنیم:
- یکنواختی: بیحوصلگی شبیه به خستگی ذهن، به علت کارها و امور تکراری و یکنواخت است. زمانی که فعالیتها تکراری و روتین شود میزان علاقه کاهش پیدا میکند. کارهایی که قابل پیش بینی و یکنواخت است برای افراد بعد از مدتی حوصله سربر میشود. در واقع انجام کارهای مشابه، افراد را بیانگیزه میکند و هرچه فعالیتی کمتر چالش برانگیز و محرک باشد بیشتر دچار حس بیحوصلگی، فقدان علاقه و انگیزه میشوید. کارهایی مانند در صف انتظار ماندن یا افرادی که برای مدت طولانی در زندان سپری میکنند را در نظر بگیرید که تا چه اندازه تکراری و ملال آور است و موجب چه احساسی در فرد میشود.
- کمبود چالش: زمانی که فعالیتی برای فرد به قدر کافی چالش برانگیز باشد به گونهای که با توانایی وی نیز همخوانی داشته باشد میتوان گفت در جای درستی قرار گرفته است؛ در واقع ویژگی یک فعالیت مناسب این است که بتواند به قدری چالش برانگیز باشد تا فرد را از تکرار و یکنواختی بیرون بیاورد اما در عین حال نیز با توانایی و مهارتهای وی سازگار باشد. همچنین فعالیت مناسب باید به فرد بازخوردهای فوری بدهد و به یک هدف مشخص منتج شود. اگر فعالیت خیلی ساده باشد برای فرد کسالتآور است و اگر خیلی سخت باشد موجب اضطراب و نگرانی میشود. پس یک فعالیت مناسب باید بین این دو طیف قرار بگیرد.
- فقدان فعالیتهای جدید و تازه: برخی افراد بیشتر از سایرین دچار دلزدگی و بیحوصلگی میشوند. افرادی که نیاز شدید به تجربیات جدید، متنوع و هیجانانگیز دارند بیشتر در معرض احساس ملالت هستند. این افراد اغلب فکر میکنند سرعت دنیا برایشان آهسته است و نیاز به تجارب هیجانی دارند. این نیاز بالا به محرکهای بیشتر و متنوع توضیح میدهد چرا افراد برونگرا و هیجانطلب بیشتر در معرض ملالت و بیحوصلگی هستند. این دسته از افراد برای رهایی از حس ملالت و دلزدگی به فعالیتهایی روی میآورند که برایشان جدید و محرک باشد.
- نگهداری توجه: بیحوصلگی با فقدان توجه در ارتباط است. یعنی فعالیتی که برای ما خسته کننده است توجه ما را هم نمیتواند جلب کند. از طرفی وقتی بر فعالیتی که انجام میدهید توجه و تمرکز نداشته باشید چگونه میتواند برایتان جالب باشد؟ افرادی که مشکل نگهداری توجه و تمرکز دارند اغلب بیشتر و سریعتر از سایرین بیحوصله میشوند.
- عدم شناخت خویش: اغلب افرادی که شناخت محدود و کمی در مورد احساسات و خودشان دارند بیشتر از سایرین دچار بیحوصلگی میشوند. آنان اغلب نمیتوانند تشخیص دهند به چه فعالیتهایی علاقه دارند و یا میخواهند چه کاری انجام دهند. برای آنان سخت است که بفهمند چه احساسی دارند. اینکه ندانید چه چیزی شما را خوشحال میکند موجب حس دلزدگی و پوچی در زندگی میشود. زمانی که ندانید چه فعالیت و چه چیزی شما را خوشحال و باانگیزه میکند و به دنبال چه چیزی هستید نمیتوانید هدفی پیدا کنید که برای رسیدن به آن تلاش کنید.
- عدم مهارت در سرگرم کردن خویش: افرادی که راه کارهای شخصی و درونی برای سرگرم کردن و لذت بردن خویش ندارند اغلب به محرکهای بیرونی وابسته میشوند. اما دنیای بیرون هرگز نمیتواند به طور کامل نیاز ما به تجربیات جدید و هیجانانگیز را اقناع کند. پس اگر همیشه به دنیای بیرون و محرکهای بیرونی بسنده کنید هرگز راضی نخواهید شد.
- فقدان خودمختاری: زمانی که احساس اجبار در موقعیت و یا فعالیتی داشته باشید بیشتر احساس دلزدگی و بیحوصلگی میکنید. افراد زمانی که نتوانند اقدام به کار و فعالیتی کنند و احساس کنند در این وضعیت گیر افتادهاند بیشتر بیحوصله و خسته میشوند. در نوجوانان این اتفاق زیاد پیش میآید زیرا در این سنین فرد انقدر استقلال و آزادی عمل ندارد در نتیجه بیشتر احساس دلزدگی و بیحوصلگی میکند.
- تغییرات فرهنگی: بیحوصلگی در واقع محصول زندگی مدرن و لوکس امروزی است و تا قرن ۱۸ این واژه تقریبا بیمعنا بوده است. زمانی که جامعه به سمت انقلاب صنعتی پیش رفت این مفهوم شکل گرفت. در حقیقت اجداد ما زمانی برای بیحوصلگی و دلزدگی نداشتند انقدر مشغول به زندگی، تهیه غذا و فعالیت بودند که زمانی برای آن نداشتند.
اما نکته قابل تامل آن است که بیحوصلگی، ملالت و دلزدگی همیشه بد نیست بلکه فوایدی نیز دارد. یکی از مهمترین فواید آن ایجاد انگیزه برای اقدام به کار و هدفی است. در واقع گاهی بیحوصلگی مانند یک کاتالیزور عمل میکند و افراد را وادار به فکر و عمل میکند. همین ویژگی باعث میشود زمانی که صرف یک کار بیهوده و یا بیارزش میکنید به خودتان بگویید: چرا وقتم را تلف میکنم؛ پس باید کار دیگری را امتحان کنید.