طرحواره درمانی یک رویکردی تلفیقی برای درمان است که سعی کرده درمانها و تکنیکهای موجود در روشهای دیگر را ترکیب و در فرآیند درمان از آن استفاده کند. رویکردهای رفتاری، شناختی، تجربهای، بینفردی و روانتحلیلی از نمونههایی هستند که در طرحوارده درمانی ادغام شدهاند. این روش توسط روانشناسی به نام جفری یانگ توسعه داده شد.
او از همکاران نزدیک دکتر بک (کسی که درپیشرفت رویکردهای شناختی رفتاری بسیار موثر بود) در دانشگاه پنسیلوانیا بود. دکتر یانگ و همکارانش متوجه بخشی از مراجعینی شدند که روشهای معمول درمان بر آنها موثر نبود و نشانههایی از مشکلات پایدار حتی بعد از درمانهای مختلف در آنها مشهود بود. یانگ دریافت که این افراد الگوی ثابت و طولانی از رفتارها، احساسات و فکرهایی را دارند که نیاز به مداخله و درمانهایی از جنس همین مشکلات دارد. دکتر یانگ به این نتیجه رسید که به مراجع کمک کند تا این الگوها و زمینههای عمیق را شناسایی و مدیریت کند. این الگوها یا زمینهها به عنوان «طرحواره» یا تلههای زندگی شناخته میشوند.

طرحوارهها که در این روش هدف درمان هستند، مجموعهای از الگوهای خودتخریبگر هستند که در کودکی شکل میگیرند. این الگوها شامل احساسات و افکار منفی و ناکارآمدی است، که بارها تکرار شدهاند و به طورهمیشگی مانعی برای رسیدن به اهداف و نیازها بودهاند: “من دوست داشتنی نیستم”، ” من مهم نیستم”، “اتفاق بدی خواهد افتاد”، “دیگران حتما من را تنها خواهند گذاشت”، “هیچوقت به آرزوهایم نخواهم رسید” و الی آخر.
هرچند که طرحوارهها در کودکی شکل میگیرند اما میتوانند بعدا در بزرگسالی نمود پیدا کنند. این طرحوارهها به صورت رفتاری در طرحوارههای تثبیت، طرحوارههای اجتناب، طرحوارههای جبران دستهبندی میشوند. این روش درمانی به افراد کمک خواهد کرد که این الگوی افکار منفی، احساس منفی و رفتار منفی را بشکند و روشهای جایگزین بهتری را برای رفتارها و احساسات خود انتخاب کند که از ثبات و دوام مطمئنتری برخوردار است.
طرحواره درمانی از سه مرحله شکل میگیرد. مرحله اول ارزیابی است. در جلسات اولیه سعی بر این است که این طرحوارهها شناسایی شوند. در این مرحله ممکن است که روانشناس شما بخواهد که شما با پر کردن پرسشنامهای به او کمک کنید تا این الگوها را بهتر شناسایی کند. مرحله دوم آگاهی از هیجانات و تجربه است. به این معنی که مراجع به صورت ملموستری با این طرحوارهها ارتباط برقرار میکند و چگونگی شناسایی این طرحوارهها را در زندگی روزمره میآموزند. در مرحله سوم، بر تغییر رفتار تمرکز میشود. در این بازه مراجع به صورت فعال و موثر در جایگزینی عادتها، احساسات و افکار منفی با افکار و احساسات مثبت نقش خواهد داشت.