همه ما گاهی گرفتار تله های ذهنی می شویم. تله های ذهنی به عنوان خطاهای فکری، افکار خودکار منفی یا افکار غیرمفید نیز شناخته می شوند. تله های ذهنی اغلب نادرست و آسیب رسان هستند زیرا فرآیند فکری شما را مختل میکنند و بر احساس و تصمیم گیری شما تاثیر می گذارند. سایه تله های ذهنی همیشه در روان ما حاضر است اما در لحظه های پُراسترس، میزان این تاثیر دوچندان است.
حتی اگر از این تله های ذهنی فرار کنید، بازهم امکان گرفتار شدن در آن ها وجود دارد. آگاهی از آن ها اولین قدم برای خروج است؛ بنابراین قصد داریم در این مقاله به معرفی و نام گذاری تله های ذهنی بپردازیم. در ادامه لیستی از ده تله ذهنی رایج آورده شده است. با مطالعه ادامه مطلب بهتر متوجه می شوید که آیا تاکنون با این تله های ذهنی مواجه شده اید یا خیر.
1. پیش گویی
گاهی اوقات ممکن است فکر کنید که اوضاع در آینده بد پیش خواهد رفت. انگار با پیش گویی منفی می خواهیم از ابهامی که در آینده انتظار ما را می کشد، سر دربیاوریم :
من هرگز ترفیع نخواهم گرفت
من هرگز توانایی انجام این کار را ندارم
تعطیلات با خانواده یک کابوس خواهد بود
2. تفکر سیاه یا سفید
حتماً شما هم تجربه کردهاید که دنیا را سیاه یا سفید ببینید. مثلاً چشم خود را به روی همه خوبی های شریک زندگیتان ببندید و با یک اشتباه کوچک، مدام او را سرزنش کنید. این نوع تفسیر تاثیر زیادی بر روابط و زندگی ما می گذارد. وقتی به صورت صفر یا صدی فکر کنیم ممکن است بگوییم من درست می گویم و دیگران اشتباه می کنند. اگر این دید را داشته باشیم به راحتی هر شکستی را بزرگ می کنیم و از هر موقعیتی انتظاراتی غیر واقعی خواهیم داشت.
3. ذهن خوانی
ذهن خوانی یعنی وقتی که سعی داریم رفتار دیگران درباره خودمان را قضاوت کنیم؛ حتی زمانی که هیچ مدرکی برای اثباتش نداریم. در ادامه مثال هایی از این نوع تله های ذهنی را بررسی می کنیم:
آن ها فکر می کنند من یک بازنده هستم
او فکر می کند من آدم خسته کنندهای هستم
او برای من زمان ندارد پس من را دوست ندارد
4. نتیجه گیری عجولانه
ویژگی اصلی این وضعیت، تفسیر عجولانه از یک اتفاق است. معمولا قبل از اینکه نتیجه به طور کامل خود را نشان دهد، شروع می کنیم به پیش بینی کردن آن نتیجه گیری عجولانه ارتباط نزدیکی با ذهن خوانی دارد. ممکن است رفتار افراد را یک پاسخ منفی یا آسیب رسان تلقی کنید؛ بدون اینکه بدانید واقعا در ذهن آن ها چه می گذرد. این اغلب در روابط یا دوستی ها زمانی اتفاق می افتد که دلیل رفتار کسی را اشتباه تعبیر کنید. برخی از نمونه های نتیجه گیری عجولانه بعنوان یکی از رایج ترین تله های ذهنی عبارتند از:
آن ها لبخند نمیزنند پس حتما ناراحتشون کردم
او بدون سلام به دفترش رفت پس او از من دوری می کند
او خیلی ساکت است پس من را دوست ندارد
او هنوز پیام من را جواب نداده است پس از من خوشش نمی آید
5. تعمیم افراطی
تعمیم افراطی یعنی اغراق. اگر از کلماتی مانند هرگز، همیشه، هیچ چیز یا همه چیز استفاده کنید؛ احتمالا در حال تعمیم دادن افراطی هستید. چند نمونه از این عبارات را در ادامه داریم:
هیچ وقت، هیچ اتفاق جالبی برای من نمی افتد
وقتی در جلسات صحبت می کنم، هرگز خوب صحبت نمی کنم
من هرگز ایده های خوبی ندارم
6. فاجعه سازی
همان طور که از نامش پیداست، یعنی زمانی که فقط نیمه خالی لیوان را ببینیم. ممکن است متوجه فکر کردن به این جملات شده باشید:
- رئیسم مرا دوست ندارد. من اخراج خواهم شد و دیگر هرگز کاری پیدا نخواهم کرد.
- مردم خواهند دید که من عصبانی هستم و هرگز به من احترام نخواهند گذاشت.
- من با دخترم بحث کردم حالا او از من متنفر خواهد شد.
- پسرم در آزمونش مردود شد. او هرگز شغلی پیدا نمی کند.
وقتی فاجعه سازی می کنیم فقط چشم انداز را از دست می دهیم.
7. فیلترینگ منفی
نادیده گرفتن هر اتفاق مثبتی که می افتد باعث می شود که روی نکات منفی تمرکز کنید. این نگرش تغییر بزرگی در زندگی شما ایجاد کرده و مانع رشد و پیشرفت شما خواهد شد. برخی از نمونه های فیلترینگ منفی عبارتند از:
- اگر آن نظر منفی را نمی گرفتم خوب بود.
- من دارم رانندگی یاد می گیرم اما همیشه آن یک تکنیک را خراب می کنم. حافظه ام خیلی بد است.
مانند دیگر تله های ذهنی وقتی تحت استرس هستید راحت تر در این تله گرفتار میشوید.
8. برچسب زدن
وقتی از کلمات قضاوت کننده برای توصیف خود یا دیگران استفاده می کنید یعنی گرفتار یکی از تله های ذهنی به نام برچسب زدن شده اید. ممکن است عباراتی این چنین را به زبان بیاورید:
من وحشتناکم.
من بی فایده هستم.
من مادر بدی هستم.
آن ها خیلی احمق هستند.
9. استدلال عاطفی
استدلال عاطفی زمانی رخ می دهد که احساسات را با واقعیت ها اشتباه بگیرید. با این تله، ممکن است مشکلات خود را کاملاً براساس احساسات تفسیر کنید. برای مثال:
«من احساس حماقت می کنم» تبدیل می شود به «من احمق هستم».
«احساس می کنم می ترسم» تبدیل می شود به «حتما چیزی برای ترسیدن وجود دارد».
«احساس حسادت می کنم» تبدیل می شود به تقلب کردن.
«من عصبانی هستم» تبدیل می شود به «آن ها سزاوار مهربانی من نیستند».
10. حاکمیت «باید»ها
این تله ذهنی به شما می گوید که چه کاری را باید یا نباید انجام دهید. در این تله ذهنی شما گرفتار قوانینی در این باره می شوید که شما یا سایر افراد چگونه باید فکر، احساس یا رفتار کنید. برای مثال:
- همیشه باید بدانم چه کار کنم.
- من نباید احساس ناراحتی کنم.
- من باید بهترین باشم.
- من نمی توانم به آن ها بگویم که چه چیزی نیاز دارم. آن ها باید بدانند که من چه احساسی دارم.
برای اینکه متوجه شوید چه زمانی در این تله ذهنی گرفتار می شوید مراقب کلمات کلیدی مانند باید، نباید، نمی توانم و… باشید.
ما در این مقاله درباره انواع تله های ذهنی صحبت کردیم. بهتر است بدانید که به راحتی نمی توان این تله های ذهنی را مدیریت کرد. درواقع شما با آموزش دیدن می توانید این مهارت را یاد بگیرید؛ اپلیکیشن فارگو وبیناری با عنوان «تله های تفکر» برگزار کرده است؛ پیشنهاد می شود از این وبینار دیدن کنید.
درباره ما
مرکز مشاوره روانشناسی سروهانا در حیطه های ارزیابی و درمان اختلالات روانشناسی کودک، مشاوره روانشناسی نوجوان و بزرگسال و همچنین مشاوره خانواده، ازدواج، تحصیلی، شغلی و فردی با بالاترین کیفیت و زیر نظر روانشناسان و مشاوران مجرب و با تجربه آمادگی لازم جهت همراهی و ارائه خدمات به شما عزیزان را دارد. منتظر حضور گرم شما به صورت حضوری در کلینیک سروهانا و یا به صورت غیر حضوری در اپلیکیشن فارگو هستیم.