چگونه روند یک رابطه ی خشونت آمیز را تغییر دهیم ؟
افراد در رابطههای خشونتآمیز مدام تحت آسیب هستند. این رابطهها میتواند بهطورجدی عزتنفس ما را متزلزل کند اما برخی به دلیل ضربههای روحی که خوردهاند یا داشتن والدین ناکارآمد در کودکیشان از ابتدای ورود به این رابطهها هم عزتنفس پایینی دارند. باور دارند که بهنوعی حقیر هستند و چیزی که حس میکنند، فکر میکنند، نیاز دارند و/یا میخواهند، از بقیه کماهمیتتر است. این شرم نهانی آنها است. درنتیجه، در ناخودآگاه خود باور دارند که صرفاً به خاطر چیزی که هستند واقعاً لیاقت ندارند دوست داشته شوند بلکه باید برای به دست آوردن عشق تلاش کنند. این باعث خودکمبینی اساسی و ترس از ترکشدن میشود.
چطور افراد در رابطه اغوا می شوند
ازآنجاییکه یارشان اغلب جذاب و رمانتیک است ممکن است اغوا شوند و او را در تعریف و تمجیدها، وعدهها و کارهای عاشقانه غرق کنند. در قایمموشکبازی در رابطه مهارت دارند و شاید حتی یارشان را «با عشق خفه کنند». یارشان برای عشق و ارتباط بیقرار است و اینکه کسی آنها را بخواهد باعث میشود حس کنند دوستداشتنی هستند؛ اما خودکمبینی و عزتنفس پایین آنها را در برابر اغواشدن بیدفاع میکند تا جایی که علاقه را با عشق واقعی اشتباه میگیرند. خودکمبینی همچنین باعث میشود آنها از نقدشدن، پسخوردن و ترکشدن بترسند که با دستودلباز بودن درک متقابل، خوشایند و مفید بودن با آن ترسها کنار میآیند. برخی حتی باور دارند که وقتی دارند استثمار میشوند و مورد سوءاستفاده قرار میگیرند باید محبت کنند.
بنابراین طرفِ آزارگر برای رابطه تعیینتکلیف میکند درحالیکه یارش دل به دلش میدهد تا با او کنار بیاید و رابطه را حفظ کند. آنها رکبودن، سرزنش و بهاصطلاح قدرت یارشان را تحسین میکنند (صفاتی که خودشان ندارند) و از نقش حمایتگری خود لذت میبرند و حس میکنند کسی از آنها مراقبت میکند. آنها در مواجهه با آزارگرانِ دیگر اغلب نقش یاریرسان و مراقب را دارند. موردنیاز بودن مزهی عشق میدهد؛ عزتنفسشان را بالا میبرد و به آنها اطمینان میدهد که هیچوقت ترکشان نمیکنند. بااینحال، آزارگران شرم عمیقی دارند. آنها صفات شیطانی درونشان را در همان کسی که عاشقشان است و سعی دارد کمکشان کند میبینند.
کنار آمدن خشونت
خشونت و امتناع از عشقورزی به افراد نقش واکنشی میدهد، در رابطه همیشه تمرکزشان روی یارشان است، دستبهعصا هستند و خودِ واقعیشان را پنهان میکنند. همواره سعی میکنند مسائل خارج از کنترل را کنترل کنند، ازخودگذشتگی کرده و بیشتر تلاش کنند دیگری را راضی کرده و مقبول واقع شوند. هرچند در ابتدا به آنها گفته بودند ایدهآل هستند اما اکنون کمارزش شدهاند. برخی آزارگران بین رفتارهای ایدهآلانگاری- مراقبت و کمارزشکردن- پسزدن در نوساناند. آزارگرانِ دیگر بهجای اینکه نقش وابسته را داشته باشند، نقش وابستهی طلبکار یا بینیاز را بازی میکنند. سنگدل هستند و میتوانند ازنظر احساسی سرد باشند و فاصله بگیرند. برخی ممکن است نسبت به یارشان دوستانه باشند درحالیکه بقیهشان همواره ایرادگیر هستند و تحقیر میکنند.
هرچه بیشتر این عشق متناقض باشد و از دادنش امتناع کنند، یارشان بیشتر تلاش میکند آن را به دست آورد و درنتیجه در تلهای میفتند که در آن عزتنفس و حال خوبشان را دودستی به یارشان تقدیم میکنند. ذهنشان تابع مغز آزارگر میشود. دیگر هیچوقت حس نمیکنند کافی هستند و این شرم نهفتهشان را دوچندان میکند. این قرارداد نانوشته برای مدتی جواب میدهد چون افراد امنیت، ثبات، رابطه و صمیمیتی را فراهم میکنند که جایش خالی است؛ اما به دلیل خودکمبینی و حدومرزهای کمرنگِ خودشان، تقصیر، گناه و شرمی را که آزارگر به آنها تحویل میدهد به خودشان جذب میکنند. احساس میکنند قدرت کمک و جلب رضایت یارشان را ندارند، در مقابلِ «تقصیرهایی» که به آنها نسبت میدهند احساس گناه میکنند و از اینکه شکست خوردهاند و دیگری قدر تلاشهایشان نمیداند احساس انزجار میکنند. آزارگران یارشان را با خشونت و فرافکنی کنترل میکنند. هرچه وضع رابطه وخیمتر میشود، خودشناسی یارشان هم نابود میشود.
روند روابط خشونت آمیز
روند رابطههای خشونتآمیز اضطراب افراد را بالا میبرد و تلاششان را برای کمک به یارشان و آرامکردنش بیشتر میکند. همچنین با گذشت زمان، واقعیتِ فردی که اعتیاد یا اختلال شخصیتی دارد شروع میکند برداشتی را که یارش از شخصیت خود و واقعیت دنیا دارد تحت تأثیر قرار میدهد. عزتنفس پایین آمده است و او در جهت کمکردن بحران، فرار از خشونت و برای حفظ رابطه مضطربتر و خستهتر میشود. افراد درحالیکه سعی میکنند با یکی دیگر سازگار شوند تا احساس بهتری پیدا کنند، از راهکارهای حقیقی دورتر میشوند. این باور اشتباه را دارند که آنها مسئول احساسات و نیازهای آزارگر هستند درحالیکه احساسات و نیازهای خود را نادیده میگیرند. رفتار خشن و فریبکارانهی آزارگر این باور غلط یارشان را که اعتیاد و درد آزارگر تقصیر آنها است تقویت میکند.
هرچه افراد بیشتر به این رفتارها ادامه دهند همهچیز بدتر میشود. درد خودشان را انکار میکنند و اجازه نمیدهند آزارگر مسئولیت رفتار، نیازها و احساسات خودش را قبول کرده و به دنبال درمان برود. به این کار میگویند «میداندادن». بعلاوه، انکار چشمشان را در مقابل این واقعیت کور میکند که باورها و رفتارهایشان در بدبودن حالشان نقش داشته و این امکان را دارند که تغییر کنند.
تغییر روند رابطه های خشونت آمیز
راهحل این است که قربانیهای خشونت دقیقاً مخالف کاری را بکنند که طبیعتاً انجام میدهند. چیزی که مینویسم نتیجهی تجربههای شخصی و تخصصیام است.
1.حامی پیدا کنید
اول و مهمتر از همه این است که منزوی نشوید. سخت و بهواقع غیرممکن است که روند رابطههای خشونتآمیز را بدون حمایتِ خارج از رابطه عوض کنید. حامی پیدا کنید تا دیدِ دیگری به واقعیت پیدا کنید چون افراد به خاطر حملهها، تهدیدها و واقعیتِ دروغینِ آزارگر منزوی و سردرگم میشوند.
۲. روی بهبودی خود تمرکز کنید
تغییر بهواقع شروع نمیشود مگر اینکه افراد نه روی تغییر یارشان بلکه روی بهبودی خودشان تمرکز کنند، چراکه بههیچعنوان قدرتی در تغییر دیگران ندارند. این به آن معنی نیست که قدرت یا انتخابی ندارند اما قدرت و انتخابشان در مورد عملکرد و زندگی خودشان است.
۳. بیاموزید و بپذیرید
مهم است که هرچه دربارهی خشونت هست یاد بگیرید. اینکه دربارهاش بیاموزید و حقیقت را عمیقاً بپذیرید کمک میکند بتوانید از انکار دربیایید.
۴. رهاکردن
رهاکردن به معنی ترککردن و بیخیالی نیست. مثل این است که نیرویی نامرئی و محافظ داشته باشید. بهجای واکنش نشاندادن رها میکنید و به چیزی که کس دیگری فقط چون با خودش راحت نیست تصمیم میگیرد سر شما خالی کند، واکنش نشان نمیدهید. کمکم میفهمید که حرفهایشان بااینکه آزار میدهد اما واقعیت ندارد.
۵. نیازهایتان را برآورده کنید
یاد میگیرید به چیزی که نیاز دارید، میخواهید و حس میکنید احترام بگذارید. این نیازها را میتوانید با کسانی که حس امنیت میدهند و حامی هستند برآورده کنید. این عزتنفستان را بالا میبرد. دیگر مثل یک قربانی فکر نمیکنید و قدرتمند میشوید.
۶. قاطع شوید
همانطور که ارزش خودتان بالا میرود یاد میگیرید قاطع باشید. حدومرزهایتان پررنگتر میشود و چیزهایی را که میخواهید درخواست میکنید و برای چیزهایی که نمیخواهید خط قرمز میگذارید. این آسان نیست اما شجاعتتان با بهبود بیشتر میشود. ممکن است آنقدر قوی شوید که یارتان را ترک کنید یا اصرار کنید به دنبال درمان برود. حتی اگر در آن رابطه بمانید، متوجه میشوید که زندگیتان شادتر شده است چون افسار عزتنفس و حال خوبِ خودتان را به دست گرفتهاید.
درباره ما
مرکز مشاوره روانشناسی سروهانا در حیطه های ارزیابی و درمان اختلالات روانشناسی کودک، مشاوره روانشناسی نوجوان و بزرگسال و همچنین مشاوره خانواده، ازدواج، تحصیلی، شغلی و فردی با بالاترین کیفیت و زیر نظر روانشناسان و مشاوران مجرب و با تجربه آماده همراهی و ارائه خدمات به شما همراهان میباشد. منتظر حضور گرم شما به صورت حضوری در کلینیک سروهانا و یا به صورت غیرحضوری در اپلیکیشن فارگو هستیم.