3 راه شناسایی تحریک های درونی
برای همه شما اتفاق می افتد: یک روزی از خواب بلند می شوید، روز خوبی به نظر می رسد و همه چیز آرام است تا اینکه چیزی که نباید، اتفاق می افتد. این اتفاق شامل هرچیزی است که ماشه اعصاب شما را می چکاند. بعد از آن، انگار که همه چیز تغییر می کند. شاید ناامیدی، خشم، افسردگی یا هر احساس منفی دیگری را تجربه کنید. ممکن است احساس کنید که صمیمی ترین دوست یا پارتنر شما، ارزشی برای رابطه قائل نیست، این احساس بی ارزشی گریبان گیر شما می شود و نشخوار فکری را به دنبال خود می کشاند. ممکن است فکر کنید که هیچ چیز سر جای خودش نیست، دائم احساس تنش دارید و انگار در دلتان رخت می شورند! همه ما الگوهایی داریم که برای خودمان آشناست. اما احساس منفی و آزاردهنده ای که پشت این افکار و احساسات وجود دارد، در همه ما یکسان است. چطور از شرش خلاص شویم؟ جواب راحتی برای این پرسش ندارم. اما سه راه برای پیشنهاد دارم که می توانید این الگوهای تحریکی را شناسایی کنید و از این دور منفی و باطل خود را خارج کنید. محرک های خود را به شکل یک گلوله برفی در بالای یک کوه تصور کنید. این گلوله برف نشانگر همان اتفاقی است که باعث واکنش های هیجانی در شما می شود. گلوله برف شروع به پایین لغزیدن می کند. لحظه به لحظه سرعت می گیرد تا به یک سطح صاف و هموار برسد. همانطور که در حال پایین آمدن است، بزرگ و بزرگ تر می شود و احساسات و افکار منفی هم به تناسب آن رشد می کنند. گلوله کوچکی که اندازه توپ بیسبال بود، حالا بزرگ و به حجمش اضافه تر شده، حجمی که در خود انواع مختلفی از احساسات و افکار منفی را جای داده. شما از این احساس منفی آگاهید اما به دلیل اینکه با عواطف شما گره خورده اند، نمی توانید مشکل را به درستی مدیریت کنید. مشکل آنقدر بزرگ می شود که شما به این نتیجه می رسید که تلاش کردن هم دیگر فایده ای ندارد. اولین راه حل برای شما این است که آن را در همان نقطه قله تماشا کنید، نه زمانی که به سطح صاف و هموار رسیده است. به محضی که تشخیص دادید چه چیزهایی این گلوله برفی را به سمت پایین هُل می دهند، می توانید احساسات همراه با آن را مدیریت کنید.
اجازه دهید که این سه راهکار را معرفی کنیم تا از هجوم افکار و احساسات ناخوشایند جلوگیری کنیم و به جای غرق شدن در وضعیتی منفی، نقشی فعالانه برای حل و فصل آن ها بازی کنیم.
به موقعیتی آگاه باشید که موجب احساس منفی و تحریک در شما شده است:
وقتی تحریک شده ایم، واکنش های ما بسیار قوی است و به صورت خودکار و با سرعت اتفاق می افتند؛ به این شکل که دیگر این امکان را نداریم که تسلطی بر آن ها داشته باشیم. می خواهم شما را با مراجع خودم آشنا کنم؛ اسم او سارا است. او زن جوانی است که در ابتدای سی سالگی است. با سگش، که عاشق اوست، زندگی می کند. او جمعی از دوستان نزدیک دارد که بیشتر وقت خود را با آن ها می گذراند. اگر هرکدام از این دوستان، حرفی بزنند یا کاری انجام دهند که برای او ناخوشایند باشد، سارا واکنش هایی منفی نشان خواهد داد. بعد از آن، او احساس می کند که تنهاست، هیچ کس او را دوست ندارد و برای او اهمیتی قائل نیست. همیشه هم این طور نیست که دوستان او حرف های ناخوشایندی زده باشند، همین که سارا در مورد آن ها خیال پردازی هم کند، باز هم همین واکنش ها در او راه اندازی می شود. زمانی که این فکر ها هجوم می آورند، تمام قرار های خود با دوستان را لغو می کند و ساعت ها خود را در اتاق حبس می کند. برای او اولین قدم برای دور شدن از این احساس منفی، شناسایی موقعیت هایی است که باعث تحریک در او می شوند. «به آخرین باری که واقعا ناراحت بودی فکر کن. احساساتت چه بود؟ افکارت چی؟ در بدنت چه چیزهایی احساس می کردی؟ یاد بگیر که الگوهایی که باعث تحریکت می شوند را شناسایی کنی”
با واقعیت روبرو شوید.
به محض اینکه متوجه تحریک خود شدید، نفس عمیقی بکشید و از خود بپرسید “چه چیزی این طور منو به هم ریخته؟” برای جواب این سوال باید نگاهی هم به واقعیت داشته باشید. این جریان کار ساده ای نیست. بگذارید به سارا برگردم. او در جلسه درمان در حال گریه کردن بود. به من نگاه کرد و گفت، “نمی تونم روی دوست هام حسابی باز کنم، احساس می کنم نارو خورده ام، دیگه هیچکدوم علاقه ای برای وقت گذراندن با من را ندارن”. همه این ها در جواب سوال من بود که پرسیدم: چه احساسی داشتی. سارا این توانایی را پیدا کرده بود که احساساتش را شناسایی کند. صبح همان روز، او در اینستاگرام عکس یکی از دوستانش را دیده بود که با دوست دیگر او به تفریح رفته بودند. او سریع نتیجه گیری کرد که دیگر نمی خواهند او را ببینند، برای همین است که کسی چیزی به او نگفته. خیلی از ما همین واکنش را به این اتفاق داریم. او چطور باید با این مسئله روبرو شود؟
در مواجه با واقعیت همدلی داشته باشید.
زمانی که متوجه احساس منفی و ریشه تحریک در خود شدید، نفس عمیقی بکشید و سعی کنید جریان های بعدی را متوقف کنید. بعد، با دقت موقعیت را بررسی کنید و با احساساتی که تجربه می کنید، همدل باشید. برای سارا این حقیقت دردآور بود که دوستانش بدون او به تفریح رفته بودند. او نیاز داشت تا با همدلی خود را تسکین دهد. این جملات را امتحان کنید: “اتفاقیه که افتاده، می دونم که سخته و ناراحتی من طبیعیه.” برای اینکه تصمیم بگیرید چگونه می خواهید کنترل اوضاع را به دست بگیرید، کمی به خودتان زمان بدهید. چند نفس عمیق دیگر بکشید. الگوهای ناسالم فکری خود را پیدا کنید و زمانی که آن ها را یافتید، بدون قضاوت و سرزنش، آن ها را بپذیرید. در نهایت، شناخت این الگوها، که بسیار هم رایج هستند، واکنش های آنی و هیجانی شما را تعدیل خواهند کرد. برای جمع بندی و اطمینان خاطر از انتقال مفاهیم، یکبار دیگر خلاصه و تیتروار این سه راهکار را بررسی می کنیم:
- موقعیت هایی را شناسایی کنید که شما را تحریک می کنند و از این طریق با الگوی تحریک پذیری خود آشنا شوید.
- قبل از هرگونه فکر یا رفتاری، نفسی عمیق بکشید و از خود بپرسید: “چه چیزی در این واقعیت وجود دارد که من را آزار می دهد؟”
- دو مرحله بالا را با همدلی بیشتری نسبت به خود انجام دهید. کمتر به خودتان سخت بگیرید.
درباره ما
مرکز مشاوره روانشناسی سروهانا در حیطه های ارزیابی و درمان اختلالات روانشناسی کودک، مشاوره روانشناسی نوجوان و بزرگسال و همچنین مشاوره خانواده، ازدواج، تحصیلی، شغلی و فردی با بالاترین کیفیت و زیر نظر روانشناسان و مشاوران مجرب و با تجربه آماده همراهی و ارائه خدمات به شما همراهان میباشد. منتظر حضور گرم شما به صورت حضوری در کلینیک سروهانا و یا به صورت غیرحضوری در اپلیکیشن فارگو هستیم.